وبلاگ مذهبي



 



انسان آن گاه که به مطالعه صفحه درخشان تاريخ دلاور مردي و شجاعت شخصيتي چون امام حسين عليه السّلام مي پردازد از توصيف و سخن گفتن در اين زمينه، عاجز و ناتوان است. وي شجاعت را از پدرانش به ارث برده و بر آن شيوه تربيت يافته و بالنده گشته بود و ريشه در اصل آن داشت. سرور آزادگان سخن حق را شجاعانه بيان مي داشت و قهرمانانه از آن دفاع مي کرد و اين شيوه را از جدّ عظيم الشأن خود پيامبر اکرم صلّي اللّه عليه و آله به ميراث برده بود؛ زيرا رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله در برابر سرسخت ترين قدرت هاي شرک و بت پرستي، پايدار ماند و با آرمان و عقيده و ايمان و مبارزه در راه خداي متعال بر آنان پيروز گشت.

امام حسين عليه السّلام در کنار پدر بزرگوارش امير مؤمنان عليه السّلام قرار گرفت تا يک بار ديگر به اسلام حاکميت بخشد و امت را در مسير دعوت خالصانه اش، برانگيزاند و با گفتار و رفتار و قدرت سلاح، با قدرت هاي فريبکار و منحرف بستيزد تا حق را به جايگاه اصلي اش باز گرداند.

وي در کنار برادر ارجمندش امام مجتبي عليه السّلام نيز چونان دلاور مردان از خود گذشته حضور داشت تا در جهت آرامش و امنيت مسلمانان و رهايي بخشيدن جمع برگزيده با ايماني که به دستورات رسالت اسلامي تمسّک جسته بودند از چنگ ددصفتان، دست به تلاش و فعّاليت بزند.

آن گاه که انبوه مسلمانان در برابر شوکت و قدرت و فريبکاري مزدوران معاويه و جرياني که براي مخدوش ساختن آيين راستين الهي آن را رهبري مي کرد، دست از ياري دين خود برداشتند. امام حسين عليه السّلام هم چنان پايدار و مقاوم ايستاد و از هيچ تهديدي نهراسيد و از فرجام دردناکي که در نتيجه قيامش براي اصلاحگري و احياي رسالت جد بزرگوارش نبي اکرم صلّي اللّه عليه و آله و ايستادگي در برابر ستم و تباهي، در افق نمودار بود، بيمي به خود راه نداد.

بدين ترتيب، درحالي که تسليم فرمان خدا بود و در جلب رضايتش مي کوشيد، قيام خودش را آغاز نمود و اينک هم اوست که در پاسخ حرّ بن يزيد رياحي که به او مي گويد: [اي حسين!] تو را به خدا! در حفظ جانت بکوش. گواهي مي دهم اگر دست به شمشير ببري قطعا کشته خواهي شد و اگر کشته شوي به هلاکت خواهي رسيد، مي فرمايد:

«أبا لموت تخوفّني؟ و هل يعدوا بکم الخطب أن تقتلوني؟ ما ادري ما اقول لک؟ و لکن اقول کما قال اخو الأوس لابن عمّه»؛

آيا مرا از مرگ مي ترساني آيا کاري بالاتر از کشتن من نيز از شما برمي آيد؟ نمي دانم در پاسخت چه گويم؟ ولي تنها مطلبي را به تو مي گويم که آن برادر أوسي به پسر عمويش گفت:

راه خود را ادامه خواهم داد و مرگ بر جوانمردان خيرانديشي که با اعتقاد به اسلام، دست به پيکار زنند، ننگ و عار نيست. با جان خويش، مردان نيک خصال و شايسته اي را همراهي کرد و با تبهکاران به مخالفت برخاست و از مجرمان فاصله گرفت. بنابراين، اگر زنده بمانم، نادم و پشيمان نيستم و اگر در اين مسير کشته شوم، نکوهيده نخواهم شد ولي تو را زندگي همراه با ذلّت و خواري بس است.[1]

پايمردي حسين عليه السّلام در روز عاشورا، عقل و انديشه ها را مات و مبهوت ساخت و حتي آن زمان که بي کس و ياور ماند در برابر دشوارترين مصيبت ها خم به ابرو نياورد و چون کوهي استوار ايستاد و به گواهي دشمنانش با اين که بدن نازنينش زخم هاي فراواني برداشته بود، ليکن به جهت هيبت و عظمتش، دشمن جرأت نزديک شدن به او را نداشت.

حميد بن مسلم [از شاهدان صحنه عاشورا] مي گويد: به خدا سوگند! هيچ گاه نديده بودم انساني که از هر سو مورد حمله قرار گرفته و فرزندان و اعضاي خاندان و يارانش کشته شده اند، مانند حسين اين چنين استوار و پابرجا، بي پروا و نترس به نبرد بپردازد. هرگاه نيروي پياده دشمن بر او يورش مي برد ميان آنان شمشير مي نهاد و از چپ و راست نظير بزغاله هايي که گرگ بر آن ها حمله ور شده، آنان را پراکنده مي ساخت.


پي نوشت:
[1] تاريخ طبرى 4/ 254، الکامل فى التاريخ 3/ 370.

منبع: حوزه نت


رئيس کانون اصلاح و تربيت بندرعباس از اجراي برنامه تواشيح در اين مرکز خبر داد .
سنجري گفت : بمناسبت دهه مبارک فجر و با هماهنگي بعمل آمده گروه تواشيح اکرام از شهرستان ميناب در جمع مددجويان کانون اصلاح وتربيت به اجراي برنامه هاي متنوع از جمله قرائت قرآن ، جمع خواني با موضع دهه فجر و اجراي مسابقه فرهنگي بين مددجويان پرداختند .


وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ

چه خوب گفتند! هر چه بر سرتان مي آيد از دست خودتان است. هم اختيار را تاييد کرده هم نصف راه حل را نشان داده است. اصلا باب کار اگزيستاسياليست هاست آن هم از نوع سارتري[1]. مکافات عمل سراغ ما مي آيد. حتي قائلان به تناسخ هم مکافات را حاصل عمل خود ما البته در زندگي ديگري مي دانند. آنها هم که به قوانين جدب و انرژي و کائنات معتقدند حال ما را انعکاس گذشته مان مي دانند. مکافات عمل و آنچه از دست خودمان بر سر مان آمده آموزه اي متواتر در همه سطوح تربيتي است.

رنج، حرمان و ملال از تجربه پوچي و هيچي زندگي، ابتلا به يک دلمشغولي دروني و در نهايت در رسيدن مصيبت، چگونه تفسير مي شود؟ آنچه در دست ما بوده، ملال بوده و براي همين مصيبت بر سر ما آمده، مکافات ملال را مي کشيم. نيروي محرکه اره ماشين مجازات در داستان گروه محکومين کافکا از کجاست؟ کافکا نگفت يا شايد موضوع و دلمشغولي ذهنش نبوده است. سايه هايي که هدايت بر ديوار رمان بوف کور ميبيند در اثر تابش نور از کدام منبع نور هستند؟

در داستان روزي عقابي ناصر خسرو پر عقاب در تيري به کار رفته بود که عاقبت جان او را گرفت. چاره در چه بود؟ پر نداشتن؟ پر نزدن؟ يا اصلا وجود نداشتن؟ به پرسش هاي بند قبل باز گرديم: نيروي محرکه ماشين مجازات، همان اره برقي که آهسته پايين مي آيد تا سر محکوم –انساني که محکوم به وجود است- را ببرد از شريان حيات محکوم تأمين مي شود. منبع نوري که سايه ها را بر ديوار اتاق هدايت مي اندازد درون خود اوست. ملال هست تا ما هستيم و ما هستيم که ملال هست که ملال خود مکافات وجود است. از خود توان آساييدن هست؟ اگر قرار بود من آيه را بفرستم ميگفتم:

وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ انفسکم

آنچه بر سر شما مي آيد از خود خود شماست (ذاتي وجود شماست)

خوب شد که نه خدا هستم نه پيغمبر .

 


[1] 10 سال پيش که به مدينه و مکه سفر کردم پيش از سفر چند اثر سارتر را خواندم مثل دست هاي آلوده، اگزيستانسياليسم چيست؟، هستي و نيستي، تهوع و چند خرده داستان. در مدينه قصد ختم قرآن کردم. با آن عينک اگزيستانسياليستي سارتري قرآن انگار سراسر آموزه هاي سارتري بود.

 


کتاب زندگاني امام حسين نوشته ي زين العابدين رهنما مي باشد. ايشان در اين کتاب ارزشمند چشمه هاي مهر و رقت را که در دل دريا کردار دلاور اسلام بوده با نوک قلم بر صفحه جاري کرده و از صلابت،شجاعت و گذشت و پايداري شهسوار عرصه ي مردانگي و اصحاب او و ايثار خون پاکشان در راه حق به نيکي ياد کرده است.در اين کتاب از يک طرف تيرگي ، ننگ و لقمه ربايي لشکر يزيد را مجسم مي کنيم و از طرفي ديگر شکوه ايمان مردان خدا و عظمت انسانيت را مشاهده مي کنيم.


چه زيباست آنگاه كه موجودي ضعيف وكوچك در مقابل وجودي بي نهايت بزرگ و لايزال مي‌ايستد و با آهنگي موزون، از سر صدق و صفا و اخلاص، به نيايش مي‌پردازد.

چه لذت بخش است آن لحظه‌ها كه به دور از هياهوي نفس، در ملكوت به پرواز در آمدن و راز دل با رازدار عالم و عالميان در ميان نهادن و چه شكوهمند است به عبوديت در برابر معبود ايستادن، خم شدن، برخاستن و پيشاني بر خاك ساييدن و اعتراف به جلال و جمال هستي آفرين نمودن.

و چه ‌دلنشين است نواي توحيد و زمزمه‌ پاك بندگي و عبادت خالق يكتا، در هر پگاه، نيمروز و شامگاه كه آن را تكرار مي‌كنيم و چنين مي‌گوييم:

به‌ نام خداوند بخشنده مهربان

حمد و سپاس شايسته‌ پروردگار جهانيان است.

پروردگار بخشاينده‌ مهربان

صاحب اختيار و مالك روز رستاخيز

تنها او را ستايش مي‌كنيم و از او كمك مي‌جوييم

اين نوا، نواي اقرار به بندگي درمقابل خداوند جهانيان است و سلاحي براي ستيز با شرك و بت پرستي و جدال با گناه و ناپاكي و مبارزه با نفس سركش. نوايي كه تا عمق جان آدمي نفوذ مي‌كند و جان را پالايش مي‌دهد.1

شيخ نجم‌الدين كبري عارف نامي و بزرگ در اين باره مي‌گويد: «مردم نابينايند؛ مگر كسي‌كه خداوند پرده از برابر چشمان وي برگيرد و پرده چيزي بيرون از مردم نيست؛ بلكه از وجود خود مردم است و آن تاريكي وجود ايشان است.

اي دوست من! پلك‌هاي چشمت را بر هم بگذار و بنگر كه چه مي‌بيني. اگر بگويي در آن حال چيزي نمي‌بينم، بدان كه اين خطاي توست. آري، مي‌بيني! اما از فرط نزديكي تاريكي وجود بد بصيرت توست كه آن را در نمي‌يابي.

پس اگر دوست داري آن را بيابي و با آن كه دو پلكت بسته است آن را در مقابل خود بيني، از وجودت چيزي كم كن يا چيزي دور كن و طريق كاهش و دور كردن اين چيز، اندكي مجاهده است و معني مجاهده، بذل جهد در دفع اغيار يا قتل اغيار است و اغيار وجود، نفس و ابليس است.»2

گرچه هر يك از احكام و فرايض ديني در جاي خود از اهميت و ارزش خاصي برخوردار است، اما در اين ميان بعد از معرفت الهي هيچ فريضه‌اي به والايي مرتبه‌ نماز نمي‌رسد، چرا كه اين تنها نماز است كه معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معيار پذيرش همه‌ واجبات قرار گرفته است. به اين جهت آخرين پيام سفيران الهي، سفارش به نماز اين استوانه‌ استوار دين بوده، چنان كه پرسش نخستين روز رستاخيز هم از آن خواهد بود.

همه‌ ما مي‌دانيم كه خداوند تبارك و تعالي نيازي به عبادت و نماز ما انسان‌ها ندارد، زيرا او غني في‌الذات است و ديگران همه محتاج او هستند.

خداوند سبحان آنگاه كه دست به خلقت آدميان زد در بي نيازي كامل از اطاعت آنان و امنيت تمام عيار از عصيان آنان بود، زيرا نه معصيت معصيتكاران او را آسيبي مي‌رساند و نه فرمانبري فرمانبرداران وي را سود مي‌بخشد.

آري، خداوند سبحان به عبادت‌ها نيازي ندارد و آنچه فرايند عبادت خواهد بود چيزي جز بهره‌مندي ما نسبت به آثار عبادت و تبعات ناشي از آن نيست.

آثاري كه اگر با روح و جان آغشته گردند، آدمي را به سر منزل مقصود و كمال مي‌رسانند و موجب كسب فيض از آن مبدأ بي‌پايان و دريافت نور از آن ذات بي همتا مي‌گردند.


شحنه هاي شهر دلم خبر از آسمان خفته شب مي دهند . آنها خبر از خزان طولاني زندگي مي دهند . از کوچ دسته دسته هاي کبوتراني که از سوز و سرما  ميروند . از لانه لانه هاي محنتي که در گوشه گوشه هاي کلبه ها نشسته اند. از گنبدهاي ماتمي که بر پشت بام مساجد نشسته است. از دل هاي طوفان زده اي که چون گرداب به خود مي پيچند . از لانه هاي گنجشک ها که در زير تندر رعد و برق ها فرو مي ريزند . از دشت هايي که گل هاي خود را به خارها هديه مي کنند.

سال هاست که آدم ها با اشک هاي سيلي خورده در چشم با آه سرد خوابيده در گلو ، فانوس  به دست بيابان هاي زندگي را له مي کنند.

سال هاست که ردپاي تو روي شنزارهاي دل ها ديده مي شود.

سال هاست که شعله هاي حادثه بستر داغ آدم ها شده است و خزان ، بهترين فصل زمان .

سال هاست که هواي روح ما باراني است و آسمان شهرمان هميشه طوفاني.

سال هاي سال است که دشت هاي ما ، بي شبان و رمه اند.

ولي ، .

شحنه هاي شهر دل ما خبر از خورشيدي مي دهند که از کهکشانها به ميهماني ما مي آيد.

او سفير تمام پرتوهاي آسماني است.

او امپراطور کل مهرباني است.

 « باز آي که سايه ديدار انتظارت سوزاننده تر از تابش خورشيد م است. »

اللهم عجل لوليک الفرج

 


ساتمارام عشقي اوجوز هر گلنه جان دئمرم

کعبه يه فاطمه سيز قبله ي جانان دئمرم

کعبه نين چاتسا اليم پرده سينون حاييلينه

يازارام لعنت اولا فاطمه نونو قاتيلينه

ترجمه

عشق رو ارزون به هيچ و پوچ نميفروشم و به هرکسي دلبسته نميشم

 کعبه ي بدون فاطمه(س) رو قبله ي عالم و دلها نميدونم

اگه دستم به پزده ي روي کعبه برسه

روش مينويسم لعنت بر قاتل فاطمه(س)

استاد شاهي اردبيلي

69 روز تا فاطميه


نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ

1398/08/09

خط حزب‌الله 208 | فتنه آمريکايي

* دويست‌وهشتمين شماره‌ي هفته‌نامه خط حزب‌الله با عنوان «فتنه آمريکايي» منتشر شد.
 
* به گزارش خط حزب‌الله، با نزديکي به 13 آبان و سالروز تسخير لانه‌جاسوسي و با توجه به بيانات رهبر انقلاب در مراسم دانش‌آموختگي دانشجويان دانشگاه‌هاي افسري ارتش جمهوري اسلامي، خط حزب‌الله در سخن هفته‌ي اين شماره خود به موضوع فتنه‌ي آمريکايي و توطئه‌هاي آنان در کشورهاي منطقه پرداخته‌ است.
 
* همچنين رهبر انقلاب در ديدارهاي خود با دانش‌آموزان و دانشجويان در روز 13 آبان در سال‌هاي اخير تأکيد بر خواندن اسناد به دست آمده از لانه‌‌ي جاسوسي آمريکا داشته‌اند که خط حزب‌الله در روايت‌ هفته‌ي اين شماره‌ي خود برخي از اين اسناد را مورد بازخواني قرار داده است.
 
* در شماره‌ي اين هفته‌ي نشريه‌ نيز تصويري از رهبر انقلاب بر سر مزار شهيد طيب حاج رضايي همراه با بياناتي درباره‌ي ايشان و شهيد اسماعيل رضايي براي اولين بار منتشر مي‌شود. اين شماره‌ي خط حزب‌الله نيز به اين دو شهيد بزرگوار تقديم مي‌گردد.
 
* ديگر بخش‌هاي نشريه‌ي خط حزب‌الله که مطالعه‌ي آنها به خوانندگان گرامي توصيه مي‌گردد:
در ذهن بعضي‌ها، عدالت اصلا نقشي ندارد!/ اصول عدالتخواهي
اين پنج شاخص اگر در کسي وجود داشت، قطعاً انقلابي است/ اخلاق انقلابي گري
علت اصلي کوتاه نيامدن در مقابل آمريکا/ شرح حديث
اساس کار براي اين برهه‌ از اقتصاد کشور، توليد ملّي است / رونق توليد
شعار «مرگ بر آمريکا» را در تسخير لانه جاسوسي تماشا کرديم/ کلام امام
بايد شتابي که در پيشرفت علمي هست ادامه پيدا کند / مطالبه رهبري
مخفي شدن در روستاي سرسبز «اخلمد»/ خاطرات رهبري
اوّلين آماج تهاجمِ دشمن عبارت است از فکر شما/ حزب‌الله اين است
 
نسخه‌ي PDF نشريه در سه نسخه‌ي تابلوي اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 براي چاپ و تکثير روي خروجي پايگاه اطلاع‌رساني KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزب‌الله مي‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابي، نمازهاي جمعه، هيئت‌هاي مذهبي و پايگاه‌هاي بسيج توزيع کنند.

  براي دسترسي به آرشيو نشريه مي‌توانيد به اينجا مراجعه کنيد.
   دريافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ي مطالعه | دريافت نسخه‌ي چاپ


عمليات ذوالفقاريه در منطقه آبادان و عقب‏ راندن دشمن از جزيره آبادان (9آبان1359 ش)

عمليات ذوالفقاريه در منطقه آبادان و عقب‏ راندن دشمن از جزيره آبادان (1359 ش)

تاريخ عمليات: 9/ 8/ 1359 منطقه: آبادان - کوي ذوالفقاري . در پي تلاش نافرجام شب گذشته دشمن براي ورود به آبادان و مقاومتهاي دليرانه مردمي ، اين عمليات به اجرا درآمد . شرح مختصر نبرد : محاصره جزيره آبادان به وسيله ارتش عراق که در پي تصرف جاده آبادان ماهشهر حاصل شد، هرچند شهرهاي آبادان و خرمشهر را مورد تهديد قرار مي‌داد، ليکن هنوز هدف اصلي عراق در اين مقطع يعني تصرف اين جزيره و تسلط بر اروندرود حاصل نشده بود. سرانجام پس از سقوط خرمشهر در 4 /8 /59 عراقي‌ها در ساحل بهمنشير موضع گرفته و در آخرين ساعات روز 8 /8 /59 در مقابل کوي ذوالفقاري پلي شناور روي اين رودخانه نصب کردند و صبح روز بعد حدود دو گردان خود را وارد جزيره آبادان کردند. در اين منطقه مکاني بود که در آن وسايل و تجهيزات مستعمل و اوراقي نگهداري مي‌شد و نگهباني داشت به نام درياقلي او به محض ديدن عراقي‌ها سريعاً با دوچرخه خود به نزديک ترين نيروهاي مقاومت که در مسجدالرسول(ص) مستقر بودند وضعيت را اطلاع داد. شش تن از مدافعان همراه با يک قبضه آر پي جي 7 و چند قبضه تفنگ ژ-3 به طرف کوي ذوالفقاري حرکت کرده و ضمن درگيري با عراقي‌ها پيشروي آنها را متوقف کردند. عمليات ذوالفقاري در حالي که عراق را از دسترسي به جزيره آبادان مايوس کرد، به مدافعان آبادان اعتماد به نفس داده و اين باور را به آنها داد که مي‌توان با دشمن م به نبرد پرداخت و او را عقب راند. پس از اين عمليات عراقي‌ها عقب نشيني کردند و جاده قفاص به صورت خط پدافندي آنها در شمال بهمنشير درآمد. اندکي بعد تعدادي از رزمندگان سپاهي و بسيجي با عبور از بهمنشير به عراقي‌ها حمله کردند و ضمن انهدام بخشي از نيروهاي مستقر در کنار جاده قفاص 130 تن را به اسارت درآوردند. اين حمله موجب شد عراقي‌ها تا ميدان تير آبادان عقب نشيني کنند.

عمليات ذوالفقاريه در منطقه آبادان و عقب راندن دشمن از جزي .

نگاهي به نقش لشکر 77 در عمليات ثامن الائمه(ع) و شکست حصر .

ذوالفقاريه نبردي براي متوقف كردن ماشين جنگي عراق - .

ذوالفقاري (جلوگيري از سقوط آبادان) | دفاع‌مقدس


استفاده از اين مطلب با ذکر منبع و صلوات

جهت تعجيل فرج بلامانع است .

#امام_حسين_ع
#مدح

وداع محرم و صفر

من با لباس مشکي تان خو گرفته ام
از طينت پليد خودم رو گرفته ام

 

با قايق شکسته ي اشک دو ديده ام
بر ساحل عزاي تو پهلو گرفته ام


 
بهر غبار روبي فرش عزايتان
در اين دو ماه از مژه جارو گرفته ام

 

از صحن روضه هاي پر از عطر سيب تان
شکر خدا حسين کمي بو گرفته ام

 

هر سال مزد نوکريم آخر صفر 
از دست هاي ضامن آهو گرفته ام

 وحيد قاسمي

 


استفاده  از اين مطلب با ذکر منبع و 

صلوات جهت تعجيل فرج بلامانع است .

سوگواره ويژه آذري زبانان در مشهد

حرم مطهر ثامن الحجج(ع) رواق امام(ره) 

برگزار شد .

اين مراسم با استقبال با شکوه 

در شب شهادت حضرت علي بن موسي(ع) 

با سخنراني 

حضرت آيت الله العظمي عاملي

نماينده ولي فقيه در استان اردبيل

و امام جمعه شهر اردبيل 

و مداحي مداحان ترک زبان 

برگزار شد. 

 


1 ربيع الأوّل
1 _ دفن بدن مطهّر پيامبر صلّي الله عليه و آله

در نيمه ي شب اوّل ربيع بدن مطهّر خاتم الأنبياء و المرسلين صلّي الله عليه و آله را امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام دفن فرمودند. (1)

مصيبت و فاجعه ي شهادت پيامبر صلّي الله عليه و آله از يک طرف و بي احترامي به آن حضرت و توجّه نداشتن مردم به غسل و کفن و دفن حضرت از طرف ديگر، داغ هايي بود که بر دل مبارک امير المؤمنين عليه السلام سنگيني مي کرد. (2)

چنانچه با ياد تلخ آن روز ها فرموده اند :

«آيا بدن شريف پيامبر صلّي الله عليه آله را رها مي کردم و او را دفن ننموده براي خلافت و سلطنت بعد از او نزاع مي کردم» ؟ (3)

شيخ مفيد مي فرمايد :

«اکثر مردم در دفن پيامبر صلّي الله عليه و آله حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند، چه اينکه بين انصار و مهاجرين مشاجره در امر خلافت بود. (4)

اعمش مي گويد :

پيامبرشان از دنيا رفت و مردم هَمّ و غمي نداشتند جز آنکه عدّه اي بگويند : «امير از ماست» و طايفه ي ديگري بگويند : «امير از ماست». (5)

هنگام شهادت پيامبر صلّي الله عليه و آله مغيره خطاب به ابوبکر و عُمَر گفت :

اگر بعداً با مردم کاري داريد آن ها را دريابيد. (6)

لذا ابوبکر و عُمَر هنگام دفن پيامبر صلّي الله عليه و آله حاضر نبودند، بلکه ميان ديگران بودند که در سقيفه براي خود امير انتخاب مي کردند، و قبل از آنکه کنار بدن حضرت حاضر شوند، بدن مطهّر دفن شد. (7)

عبدالله بن حسن مي گويد :

به خدا قسم ابوبکر و عُمَر بر پيامبر صلّي الله عليه و آله نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد، ولي با اين همه اهل سقيفه مشغول کار خود بودند. (8)

حضرت باقر عليه السلام مي فرمايند :

مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز مي خواندند و عموم مردم حتّي خواص و نزديکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، امّا هيچ يک از اهل سقيفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امير المؤمنين عليه السلام بُرَيده اسلمي را براي خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولي اعتنايي نکردند و بعد از دفن آن حضرت بيعت آنان هم تمام شد. (9)

عايشه در اين باره اقراري دارد که جالب توجّه است. (10)

او گفته است :

«بخدا قسم ما از دفن پيامبر صلّي الله عليه و آله با خبر نشديم تا اينکه صداي بيل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنيديم»، يعني بعد از دفن متوجّه شديم.

بايد از اينان که بر سر غصب خلافت همه چيز را فراموش کرده بودند پرسيد :

آيا سقيفه در حضور پيامبر صلّي الله عليه و آله و به سفارش حضرت بود يا غدير ؟
آيا براي تشکيل شوراي سقيفه دستوري از طرف خداوند آمده بود يا درباره ي غدير ؟
آيا در سقيفه از اکثر بلاد مسلمين حضور داشتند يا در غدير ؟
آيا در سقيفه همه مردم حاضر بودند يا در غدير که حتّي زن ها هم بيعت کردند ؟

?? منابع :
 
1. تقريب المعارف : ص 251. و . .
2. خصال : ص 372 . و . .
3. احتجاج : ج 1، ص 96. و . .
4. ارشاد مفيد : ج 1، ص 189. و . .
5. تقريب المعارف : ص 256. و . .
6. الهجوم علي بيت فاطمة : ص 69. البدء و التاريخ : ج 5، ص 65.
7. همان : ص 69. و . .
8. تقريب المعارف : ص 251. و . .
9. مناقب آل ابي طالب عليهم السلام : ج 1، ص 297. و . .
10. الهجوم علي بيت فاطمة : ص 72. و . .


2 ـ ليلة المبيت

شب اوّل اين ماه پيامبر صلّي الله عليه و آله از شرّ کفّار از مکّه به مدينه هجرت کردند. در آن شب آقا و مولايمان امير المؤمنين عليه السلام جان نثاري فرموده به جاي رسول گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله در بستر ايشان خوابيدند (11)، چه اينکه کفّار قريش قصد کشتن حضرتش را داشتند.

به اين مناسبت آيه «وَ مِن النّاسِ مَن يشري نفسَه ابتغاءَ مَرضاتِ الله . » : (12) «از مردم کسي هست که جان خويش را در راه رضايت خداوند مي فروشد و خدا بر بندگان مهربان است» در شأن علي بن ابيطالب عليه السلام نازل شد. (13)

غزالي در کتابش (14) آورده است :

در شبي که امير المؤمنين عليه السلام به جاي پيامبر صلّي الله عليه و آله خوابيد به جبرييل و ميکاييل خطاب رسيد که من بين شما دو نفر برادري قرار دادم و عُمر يکي از شما را بيش از ديگري قرار دادم. کداميک از شما ايثار مي کند که عُمر طولاني از آن ديگري باشد ؟ هر دو عُمر طولاني را اختيار کردند.

خطاب آمد :

«به زمين نگاه کنيد و ببينيد که چگونه علي عليه السلام حيات خود را به برادرش پيامبر صلّي الله عليه و آله ايثار نموده و به جاي او خوابيده و جان خود را فداي جان او نموده است. به زمين برويد و او را از دشمنان حفظ کنيد».

آنان آمدند و جبريل بالاي سر امير المؤمنين عليه السلام و ميکاييل سمت پاهاي آن حضرت نشست و ندا کرد :

«بَخٍّ بَخٍّ مِنْ مِثْلِکَ يابْنَ اَبي طالب، خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرمود». (15) اينجا بود که آيه شريفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ . » نازل شد.

?? منابع :
 
11. کافي : ج 8، ص 339. و . .
12. سوره ي بقره : آيه ي 207.
13. ارشاد : ج 1، ص 53. و . .
14. احياء العلوم : کتاب هفتم، در بحث ايثار نفس.
15. مناقب آل ابي طالب عليهم السلام : ج 2، ص 77. و . .


3 ـ هجرت پيامبر صلّي الله عليه و آله

پيامبر صلّي الله عليه و آله 13 سال پس از بعثت به مدينه ي طيّبه هجرت فرمود. (16)

?? منابع :
 
16. همان : ج 2، ص 77. و . .


4 ـ ابتداي وضع تاريخ هجري قمري

اوّلين کسي که دستور تاريخ هجري قمري را داد رسول خدا صلّي الله عليه و آله بود.

در زمان عُمَر حضرت امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام آن را به تفصيل بيان نمود و تقويم هجري قمري اسلامي از هجرت رسول خدا صلّي الله عليه و آله قرار داده شد و نسبت وضع تاريخ هجري قمري به ديگران اشتباه است. (17)

?? منابع :
 
17. براي روشن شدن اين موضوع به کتب زير مراجعه شود : بحار الأنوار : ج 55، ص 351 ـ 350. و . .


5 ـ هجوم به خانه ي وحي

در اين روز اوّلين هجوم به خانه ي امير المؤمنين عليه السلام صورت گرفت. هنگامي که امير المؤمنين عليه السلام، متوجّه غسل و کفن و دفن پيامبر صلّي الله عليه و آله شد و غاصبين خلافت در سقيفه بودند، در شب اوّل ربيع بدن مبارک آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصيّت پيامبر صلّي الله عليه و آله متوجّه جمع آوري قرآن شد. (18)

آن حضرت فرموده بودند :

«علي جان، تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آوري کن .». (19)

در اين ايّام، سه بار به منزل آن حضرت هجوم آورده اند : بار اوّل در روز اوّل ربيع بود که براي بيعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم ياد کرده ام تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بيرون نيايم و آنان باز گشتند.

پس از آن امير المؤمنين عليه السلام شب ها صدّيقه ي طاهره و حسنين عليهم السلام را بر درِ منازل اصحاب مي بُردند و طلب ياري مي نمودند. (20)

بار دوّم (21) هفت روز بعد از دفن پيامبر صلّي الله عليه و آله بود که زبير و عدّه اي ديگر در منزل امير المؤمنين عليه السلام جمع شده بودند. آن روز زبير شمشير کشيد تا عُمَر را بِکُشد ولي به امر عُمَر شمشيرش را گرفته شکستند.

بار سوّم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن درِ منزل و ضرب و جرح صدّيقه ي طاهره عليها السلام و کشتن حضرت محسن عليه السلام، امير المؤمنين عليه السلام را با دست بسته بيرون بُردند. (22)

?? منابع :
 
18. بحار الأنوار : ج 28، ص 191، 204، 231، 264، 356، ج 39، ص 419، ج 40، ص 155. و . .
19. تفسير فرات : ص 398. و . .
20. کتاب سليم رَحِمَهُ الله : ص 128 (ج 2، ص 665). و . .
21. احتجاج : ج 1، ص 95، 111. و . .
22. کتاب سليم رَحِمَهُ الله : ص 82 ـ 249. و . .


6 _ مسموميّت امام عسکري عليه السلام

امام حسن عسکري عليه السلام در اثر زهر مسموم شد و بيماري حضرت آغاز گرديد. (23)

بنا بر قولي شهادت امام حسن عسکري عليه السلام در سال 260 هـ در چنين روزي بوده است، (24) و به قولي ديگر در چهارم ربيع الأوّل (25) و به قولي ديگر در هشتم ربيع الأوّل بوده است.

?? منابع :
 
23. ارشاد : ج 2، ص 336. و . .
24. مصباح المتهجد : ص 732. و . .
25. مسار الشيعة : ص 28 _ 29. فيض العلام : ص 205.

https://telegram.me/h_hasani


استفاده  از اين  مطلب با ذکر منبع و 

صلوات جهت تعجيل فرج بلامانع است .

#شب_زيارتي_ارباب

#دلنوشته

سلام آقا  

بار گنه خم کرده پشت منو

نگاهم کن 

حرم نديدم

آره نديد بديدم 

وااااااااااي

دوست دارم 

الهي که سرم رو روي پاهات بزارم

پايين پا 

??????وااااااااااي

يه عکسي دارم 

برده هوش و عقلم

به قول سيد جواد

آره ديوونه هستم

وااااااااي

به قول سيد 

ديوانگي عشق حسين(ع) 

عين کمال است

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

salamt نیما کامپیوتر چت مجلل دروس رشته تجربی Tiffany تور مالزی|تور مالزی تابستان 95 دانلود سریال دل با کیفیت عالی عمران